سنت دیرینه، غنی و مردمی قصه گویی شفاهی توسط قصه گویان که نزد همه هندو اروپاییان؛ بخصوص اقوام آریایی ساکن فلات ایران بویژه شرق ایران، خراسان بزرگ، رواج بسیار داشته، افسانه ها و اساطیر کهن و نیز بسیاری از اخبار حوادث تاریخی را حفظ و منتقل کرده است. در این مقاله، ضمن بررسی این سنت و تحلیل در زمانی آن، کوشیده ایم نشان دهیم که بسیاری از آثار داستانی اولیه دوره اسلامی، از رهگذر همین سنت شفاهی پدیده آمده است و قسمتهای بسیار از شاهنامه، ویس و رامین و نیز سمک عیار را راویان و به صورت شفاهی روایت کرده اند. مقایسه سازه شناختی شاهنامه و سمک عیار نه تنها این نظریه را اثبات می کند بلکه آشکار می سازد که سمک عیار به دلیل داشتن عناصر، بنمایه ها و سازه های حماسی بسیار، یک حماسه است نه افسانه.